اما يادتان باشد که به شعر ، به آواز ، به ليلاهايتان ، به روياهايتان پشت نکنيد ، به فرزندانتان ياد بدهيد براي سرزمينشان براي امروز و فرداها فرزندي از جنس « شعر و باران » باشند به دست باد و آفتاب ميسپارمتان تا فردايي نه چندان دور درس عشق و صداقت را براي سرزمينمان مترنم شويد .

رفيق ، همبازي و معلم دوران کودکيتان-فرزاد کمانگر - زندان رجايي شهر کرج-86/12/9

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

شش روز


من همیشه ناشناس می نویسم
پایینش امضا می کنم ناشناس
اما همیشه یه نشونه ای هست
برای شماها
همین کرمایی که رو تنم می لولین
 وقت و بی وقت بهم زنگ می زنین
تا چراغم روشن میشه میاین سراغم
انتظار دارین همیشه خوشحال باشم
یه لبخند گشاد پرت می کنم رو صورتم
با لحن لوس می گم خوبم عزیزم
فحش هام رو نمی شنوین
نمی خواین
همین صورتم که روش بهتونه واستون کافیه
فک می کنین این یه حالتیه که وقتی شما رو می بینم صورتم به خودش می گیره
نمی فهمین این خندهه ماسیده رو صورتم، همین طوری مونده، هرچی می شورمش نمیره
بهتون می گم: صِدام؟ نه چیزی نیست، فقط خسته م.
خودم رو می بینم که روش ُ می کنه انور و عق می زنه
بهش میگم: وسط اتاق آخه؟
حتی دستشُ تکون نمیده که برو بابا
میشینه اون گوشه و منو نگا میکنه وقتی دارم باهاتون حرف می زنم
یه روز بالاخره می ذاره میره، می دونم
اون روز شاید من خوشحال بشم
شاید بخندم واقعا
حالا باید بشینم اینجا،
منتظر بمونم یکی یکی بیاین
با شات گان هاتون
بگیرینش تو صورت من
دلتون نیاد بزنین
منتظر بشین تا بگم
شوخی بود بی جنبه ها
باورتون میشه این من باشم؟
بعد شما بگین خب
لبخند گل و گشاد بپاشه رو صورتهامون
من تعجب کنم و شما صحبت
مات سوراخ خالی دهن ها رو نگاه کنم و
از خودم لذت ببرم
که یه گوشه ای سرش رو گرفته تو دستاش و
داره فحش می ده
بسه بسه
من باید خوشحال باشم
دست کم حالا
که شش روز بیشتر نمونده؛
خیلی چیزا اومدن و رفتن
چیزایی که قبلش فک میکردم اگه بیان
من خوشحال میشم
اما اومدن و دیدم فرقی نکرد هیچی
حالا از کجا مطمئن باشم این یکی هم مث اونا نشه؟
کی می تونه این اطمینان رو بده اصن؟

امضا: ناشناس

۲ نظر:

  1. دخترایی ننه دریا۲۰ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۱

    خیال می کنی همه احمق اند؟ نمی فهمند چه حالی داری؟ نکنه فکرمی کنی وقتی می گی خوبم، همه باور می کنن؟
    نه جانم. تا فیها خالدون ات رو می شناسن.
    چی کار کنند اما؟ بهت می گن خدا رو شکر. یعنی تو دروغ می گی و اونها هم یه دروغ دیگه پرت می کنن تو صورتت. یعنی که باور کردیم.

    پاسخحذف
  2. همش تقصیر کلاغه اس دیگه
    منو معتاد کرد
    تو رو افسرده کرد
    (آیکن فهمیدن پست از روی تگ!)

    پاسخحذف