اما يادتان باشد که به شعر ، به آواز ، به ليلاهايتان ، به روياهايتان پشت نکنيد ، به فرزندانتان ياد بدهيد براي سرزمينشان براي امروز و فرداها فرزندي از جنس « شعر و باران » باشند به دست باد و آفتاب ميسپارمتان تا فردايي نه چندان دور درس عشق و صداقت را براي سرزمينمان مترنم شويد .

رفيق ، همبازي و معلم دوران کودکيتان-فرزاد کمانگر - زندان رجايي شهر کرج-86/12/9

۱۳۹۴ خرداد ۳۱, یکشنبه

به هیچ جا تعلق نداریم


خیابونا خطرناک شدن, میدون انقلاب تو روز روشن ساعت 12 ظهر از 11 شبش خطرناک تره. آدما به هم تنه میزنن, بدون اینکه تنه زدن اشتباه به نظر بیاد. زن ها کیف های گنده شون رو فرو میکنن تو پهلوت وقتیکه جای دیگه رو میپان, مردا تو تاکسی پاهاشونو باز میکنن و بهت نگا میکنن واکنشت چیه, مردم دروغای شاخدار بهت تحویل میدن, همه شاهزاده هایی هستن که اشتباهی اینجان, نه حتی بیگانه بلکه من هایی که بین من های دیگر گیر کرده, عقل کل هایی که از پاسپورتشان به اندازه همسایه عربشان نفرت دارند, درگیر مناسبات خانواده های فاسد, دست پرورده های دورو- دروغگو- مخفی کار و خودخواه ماشین همشکل کن دولت. هیچ کس به شهر فکر نمیکند, همه در خانه های امن خود نشسته اند.