اما يادتان باشد که به شعر ، به آواز ، به ليلاهايتان ، به روياهايتان پشت نکنيد ، به فرزندانتان ياد بدهيد براي سرزمينشان براي امروز و فرداها فرزندي از جنس « شعر و باران » باشند به دست باد و آفتاب ميسپارمتان تا فردايي نه چندان دور درس عشق و صداقت را براي سرزمينمان مترنم شويد .

رفيق ، همبازي و معلم دوران کودکيتان-فرزاد کمانگر - زندان رجايي شهر کرج-86/12/9

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

اینجا که ایستاده ای جای خوبی نیست!


آنچه که دیروز نوشتم اگر چه با قصد تایید نوشته ی شادی نبود، اما گویا در ردش هم نبوده. به هر حال بعد از خواندن مطلب اول شادی احساس بدی پیدا نکردم، جز آن که نمی بایست همه را با یک چوب براند و آن احساس را هم به این دلیل داشتم که اطرافم دیده بودم مردانی را که از خیلی ماها فمینیست تر هم بوده اند؛ چه بسا.
اما مطلب اول را به این تعبیر کردم که منظور شادی "همه" مردان نبوده و اگر هم می گوید : "به من نگویید که می توان در ایران پسری تازه به سن بلوغ رسیده بود و بزرگ و بالغ شد، بی آنکه حداقل یک بار به زنان متلک گفت؛" منظورش فرد فرد این آدم ها نیست، منظورش یک کلیت است. مثل اینکه می گوییم ایرانی ها چشمانی سیاه دارند. حالا اگر من امروز این را بگویم فردا باید کلیه ی چشم رنگی های ایران بریزند سرم که تو غلط کردی گفتی؛ ما چشمانمان سیاه نیست و ایرانی هستیم؟ و تو یک احمدی نژاد ِ مخفی هستی؟
البته که قبول دارم آدم ها باید به جایگاه ها و موقعیت هایشان نگاه کنند و حواسشان باشد کجا ایستاده اند و چه می گویند. مثلا اگر احمدی نژاد می رود می گوید در ایران همجنس گرا نداریم با وقتی که همکار کنار دستی من این را بگوید فرق دارد. آن را می گوییم دیکتاتور و این را می گوییم نادان.
به هر حال حرف های مطلب پیشینش برایم قابل توجیه بود و با وجود نقدهایی به آن کلیتش را بالاخره می توانستم یک جورهایی هضم کنم.
اما "آب در خوابگه مورچگان"ش را نمی پذیرم، هیچ سطری از آن را تایید نمی کنم. اگر تا قبل از این نوشته جدال ِ مطلب با مردسالاری بود، اینک که بسیاری از مردان و زنان هم، اعتراض کرده اند - بدون در نظر گرفتن این که اعتراضشان به حق بود یا نه - برگزیدن تیتر تحریک کننده ی آب در خوابگه مورچگان مستقیما همه ی این زنان و مردان را نشانه میگیرد. تقابل انسان ها با مردسالاری را به تقابل زنان با مردان می کشاند و این همان چیزی است که باید از آن گریخت. زیرا نه تنها سوراخ دعایمان این نیست و رودر رو قرار گرفتن زنان و مردان مشکلی را حل نمی کند، اساسا مشکل از اینجا نیست. همه ی ما، چه زنان و چه مردان، همه از مردسالاری خورده ایم، همه مان درگیرش شده ایم، بخش هایی را به راحتی و بخش هایی را به زحمت از خود بیرون کرده ایم و هنوز پاک نشده ایم از این مرضی که در تارو پودمان ریشه دوانده؛ هیچ کداممان.به صراحت هیچ کدام.
من تقابل بین زن و مرد را به هزار دلیل اعتقادی و استراتژیک جایز نمی دانم و فمینیسم رادیکال را دام می دانم برای روزگاری که می گذرانیم. اگر در جامعه ی بهتر و با مردسالاری ِ نحیف تر زندگی می کردیم، آنوقت فمینیست های اکتیویست می توانستند رادیکال هم باشند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

یادمان باشد کجا ایستاده ایم و به کجا می خواهیم برسیم

 

 

چند درصد از دعواهای خیابانی را زنان راه می اندازند و چند درصد را مردان؟ اصلا تا به حال تعداد دعواهایی که زنان در خیابان راه انداخته اند از تعداد انگشتان دستتان تجاوز می کند؟ در مقابل چند بار مرد ِ راننده ی کنار دستتان به شنیدن یک فحش از راننده ی کناری، از ماشین پیاده شده و یقه گرفته؟ چند بار دیده اید به مردی متلک بیندازند و کتک نخورند؟ و در مقابل چند بار ما دست مالی شده ایم و هیچ نگفته ایم؟ این تفاوت ِ عکس العمل از کجا می آید؟

حالا این به کنار

چند بار شنیده باشیم "شما فمینیست ها ضد مرد هستید"، "غایت آرزویتان رسیدن به جامعه ای زن سالار است"، "اگر افسار را دست شما بدهند معلوم نیست چه بلایی سر مردها بیاورید و بدتر از آنها رفتار نکنید" و ...؟ دردش این است که از همه هم شنیده ایم شکر ِ خدا. از مادرمان، همسایه مان، همکارمان، دوست نزدیکمان، دوست پسرمان؛ همین آدم های دم دست و نزدیکی که دیده اند رفتارهای ما را با مردان ِ دور و برمان؛ همین آدم های مدعی ِ روشنفکری ِ عزیز ِ نزدیک! همین ها که هر دلیل ِ ما برای رد این مدعا، چه کلامی و چه عملی، توجیه است و سرپوش برای حس مردستیزی و دشمنی با جنس نر! (از آخوند ِ محل، امام جمعه، رییس مرکز امور زنان و خانواده، رییس جمهور، نماینده مجلس و ... بگذیرم که گناه یکی نادانی ست و گناه یکی منفعت سیاسی)

همین دیروز سر ِ انجام پروژه ای مشترک، بحث های مربوط به آموزش و توانمندی ي زنان را دست ِ دوم و سوم حساب کردید. چه کسی تعیین می کند مثلا آموزش کامپیوتر برای آن زن ِ روستایی مهمتر از دانستن شروط ضمن عقدیا بهداشت جنسی است؟ تو؟ جامعه؟ پلیس؟ اطلاعات؟ چه کسی؟

اصلا همه اینها به کنار.

اگر کسی بیاید به من بگوید "زن ها همه شان ضعیف، لوس و یا بی دست و پا هستند"، به من برمی خورد؛ ناراحت می شوم و حتی عصبانی. اما در عین حال یادم هست که اگر از حوزه ی دوستانم پا را فراتر بگذارم، غالب زنها همینند. یا وانمود می کنند که اینطورند یا یاد گرفته اند اینطور باشند.

نوشته ی شادی صدر هم چیزی در همین مایه های "زن ها همه شان..." است.، طبیعی است که آنهایی که اینطور نیستند را ناراحت می کند.من تایید نمی کنم نوشته اش را. من که خودم طعم این برخورد را چشیده ام، برای کس ِ دیگر به کار نمی برمش. اما چند نکته اینجا هست:

1- حرف هایی هست که اگر در زمان خودش گفته نشد حناق می شود. پس دنبال بهانه ای مثل نوشته ی شادی و واکنش های آن می گردد. هرچند اگر مثلا آن متن را من نوشته بودم، هیچ کدام از این بحث ها پیش نمی آمد و کسی حتی اگر می خواندش هم نظری نمی داد و این اسم ِ شادی ِ صدر است که خوانده می کند متن را و واکنش می گیرد. به علت انتظاری که از این اسم داریم.

2- چرا بعضی ها را در این حد آشفته کرد؟ چرا این واکنش ِ عصبیِ گسترده را دیدیم؟ چون این حرف از کسی مثل شادی ِ صدر زده شده است؟ یعنی اگر مثلا من اینطور حرف بزنم و همه را در یک کتگوری قرار دهم دیگر برایتان مهم نیست و اینقدر بالا پایین نمی پرید؟ یعنی خودِ حرف اشکالی ندارد و اینکه حرف از دهان چه کسی دربیاید مشکل دارد؟ خب البته که همه مان این مشکل را داریم، من هم وقتی نوشته های لیبرالیزه ی نبوی را می خوانم بالا می آورم، اما به جایش به طنزهایش هم می خندم. نمی خواهم بگویم نگاه نکنیم چه کسی این حرف را می زند، اتفاقا مهم است کی، کجا، چه می گوید. می خواهم بگویم دهن بین نباشیم، دنبال الگو نباشیم، الگو بسازیم خودمان.

3- کاری که من در مقابل "زن ها همه شان ..." می کنم این است که با طرف مخالفت میکنم، بهش نشان می دهم اینطور نیست، با حرف، با استدلال، با دعوا و با عمل به آنچه اعتقاد دارم.

اگر معتقدید که به انسان ها ورای جنسیتیشان نگاه می کنید؛ چرا هنوز فحش هایتان اینقدر جنسیتی است؟ چرا هنوز داف ِ آرایش کرده دست و پایتان را می لرزاند؟ چرا وقتی می بینید زنی مورد آزار ِ خیابانی واقع شده، سکوت می کنید؟ چرا وقتی دوست دخترتان مثل "خانم" نمی نشیند هزارتا توجیه می آورید برای "درست نشستن" اش؟ چرا صحبت در مورد رابطه های قبلی ِ دوست دخترتان غمگینتان میکند؟ چرا همه این جاها مخالفت نمی کنید؟ چرا فکر می کنید به شما مربوط نیست؟

(باید واژه ی "بعضی هایتان" را بیاورم؟! )

 4- نیایید بگویید دوباره یک مطلبی رو شد و این فمینیست ها شروع کردند متن های سریالیشان را. نیایید بگویید نوشته ات ضد مرد بود و همه مردها اینطور نیستند و نباید تعمیم داد و شما فمینیست ها اِل و بل اید. همه را بالا نوشته ام. جان مطلب را بگیرید باباجان ها و اگر مخالفید بگویید چرا.